انجمن فلسفه علم اروپا

به نام خدا

انجمن فلسفه علم اروپا (واقع در اتریش- وین) از پنجم تا هشتم اکتبر 2011 سیزدهم تا شانزدهم مهرماه 1390 کنفرانس خود را در دانشگاه آتن- یونان برگزار خواهد کرد.

The European Philosophy of Science Association (EPSA) was established in 2007. It was brought to life by the recognition that the time was ripe for a forum that would bring together professional philosophers of science and students from the whole of Europe (and the rest of the world) and foster collaboration and exchange of ideas among them.

The general aim of the EPSA is to promote and advance philosophy of science in Europe. Membership to EPSA is open to everyone, irrespective of nationality.

We invite all philosophers of science to join us in this endeavour and to embrace the EPSA!


The European Philosophy of Science Association (EPSA) was established in 2007. It was brought to life by the recognition that the time was ripe for a forum that would bring together professional philosophers of science and students from the whole of Europe (and the rest of the world) and foster collaboration and exchange of ideas among them.

The general aim of the EPSA is to promote and advance philosophy of science in Europe. Membership to EPSA is open to everyone, irrespective of nationality.

We invite all philosophers of science to join us in this endeavour and to embrace the EPSA!

The European Philosophy of Science Association (EPSA) was established in 2007. It was brought to life by the recognition that the time was ripe for a forum that would bring together professional philosophers of science and students from the whole of Europe (and the rest of the world) and foster collaboration and exchange of ideas among them.

The general aim of the EPSA is to promote and advance philosophy of science in Europe. Membership to EPSA is open to everyone, irrespective of nationality.

We invite all philosophers of science to join us in this endeavour and to embrace the EPSA!

The general aim of the EPSA is to promote and advance philosophy of science in Europe. Membership to EPSA is open to everyone, irrespective of nationality.

We invite all philosophers of science to join us in this endeavour and to embrace the EPSA!

موضوعات و مسائل فلسفه هنر

موضوعات و مسائل فلسفه هنر
فلسفه های مرتبه دوم که در زبان ما به فلسفه های مضاف هم معروف هستند، بیش از آنکه با جهان و انسان سروکار داشته باشند، با معارفی سروکار دارند که درباره جهانند و انسان آنها را به وجود می آورد. علم فیزیک معرفتی است که موضوع آن طبیعت است و زیست شناسی فرآیندهای زیستی موجودات زنده را مورد توجه قرار می دهد. همچنان که جامعه شناسی و روان شناسی جامعه و روان انسان را مورد پژوهش خود قرار می دهند. در این میان فلسفه فیزیک با طبیعت سروکار ندارد، بلکه با معرفتی به نام فیزیک سروکار دارد و فلسفه زیست شناسی و فلسفه روان شناسی هم با فرآیندهای زیستی و روانی آدمی درگیر نمی شوند، بلکه با معارف و علومی چون زیست شناسی و روان شناسی ارتباط برقرار می کنند. در این منظومه، فلسفه هنر هم خود وارد بحثهای علمی و فنی در مورد هنر نمی شود. به طور مثال فلسفه هنر نمی خواهد قوانین علمی حاکم بر سازهای موسیقی را فهم کند (کاری که فیزیک آن را انجام می دهد) بلکه هنر را به مثابه یک معرفت و یک نوع ارتباط با جهان و انسان مورد توجه قرار می دهد. فلسفه هنر می خواهد دریابد که آیا هنر قابل تعریف است یا نه؟ نسبت هنر با علم و فلسفه چیست؟ نسبت هنر و زیبایی چیست؟ آیا زیبایی قابل تعریف است؟ آیا هنر یک معرفت است و یا تنها حالات و احساسات ما را منعکس می کند؟ نسبت هنر با فرآیندها و پدیده های اجتماعی و سیاسی چیست؟ آیا با هنر می توان جامعه ای بهتر داشت و نسبت این هنر با اخلاق و دین از چه قرار است؟ این ها بخشی از پرسش هایی هستند که در حوزه فلسفه هنر از آنها سخن به میان می آید. فلسفه هنر مانند بسیاری از شاخه های فلسفی دیگر قصد ندارد به این پرسش ها جواب هایی قطعی و نهایی عطا کند و در بیشتر موارد قصد بسط و تحلیل این پرسشها را دارد.

بسیاری از افراد فلسفه هنر را با تحلیلهای افرادی چون افلاطون و هگل که نگاه مثبتی نسبت به هنر نداشتند و یکی هنر را تنها تقلید از طبیعت می دانست (افلاطون) و دیگری زوال و مرگ هنر را اعلام کرده است (هگل) می سنجند. این در حالی است که فیلسوفانی هم هستند که بیشترین و مهمترین اعتبار را به هنر داده اند که در میان آنها می توان از شوپنهاور و نیچه و هایدگر یاد کرد.

تعاریف مختلف از فلسفه و تأثیر آن در معنای فلسفه هنر

اگر تاریخی 2500 ساله برای فلسفه در نظر بگیریم، این تاریخ با تلقی ها و تعریفهای متفاوتی نسبت به هنر همراه بوده است. در یک تصویر اجمالی و کلی، فلسفه را به سه دوره هستی شناسی و معرفت شناسی و زبان شناسی تقسیم می کنند. در دوره هستی شناسی که با سقراط و افلاطون شروع می شود و تا پایان قرون وسطی ادامه دارد، فلسفه با این پرسش دست به گریبان است که جهان چیست و ماهیت اجزای آن چه خصایصی را دارا هستند. با دکارت پرسش از معرفت جای پرسش از وجود و هستی را می گیرد. در این دوره مسأله این است که ما چگونه از جهان معرفت کسب می کنیم و آیا اصلاً کسب چنین معرفتی ممکن است یا نه؟ شکاکیت دکارتی و شعار معروف وی من می اندیشم پس هستم در این بستر و با توجه به پرسش از معرفت مطرح می شود. در سده بیستم اما پرسش از زبان و معنا مهم تر از پرسش از معرفت می شود و فیلسوفان دیگر از راه های کسب معرفت پرسش نمی کنند و از شیوه کسب معنا سؤال می کنند. اگر قایل به این سه دوره و سه پرسش مهم در تاریخ فلسفه باشیم، آن گاه هریک از این دوره ها نوع خاصی از فلسفه هنر را برجسته می کند. به طور مثال فیلسوف پیشادکارتی از ماهیت هنر سخن می گوید و فیلسوف پسادکارتی از نسبت معرفت علمی و معرفت هنری و فیلسوف قرن بیستمی از نسبت زبان هنر و زبان معارف دیگر. کاملاً مشخص است که پیرو تغییر پرسش فلسفی، منظومه فلسفه هنر هم به خود تغییراتی مهم را می بیند.

زیبایی شناسی و فلسفه هنر

یکی از اولین آثاری که در جهان جدید در مورد زیبایی شناسی نگاشته شده، از سوی یک فیلسوف آلمانی به نام الکساندر گوتلیب بومگارتن در سال 1750 به رشته تحریر درآمده است. اثر وی زیبایی شناسی نام دارد. این اثر تحت تأثیر اندیشه های لایب نیتز نگاشته شده است. «بومگارتن» در کتاب خود، زیبایی شناسی را علم آگاهی محسوس می داند. بخشی از این تعریف به تبار واژه زیبایی شناسی بر می گردد، زیرا Aesthetics از ریشه یونانی و به معنای ادراک محسوس است. در این جا بومگارتن میان ادراک زیبایی و ادراک علمی مانند بسیاری از متفکران اوایل دوره رنسانس تفاوت قایل می شود. به یک معنا او می خواهد علمی مانند علوم طبیعی داشته باشد که موضوعش زیبایی است. اگر به معنای تحت اللفظی واژه زیبایی شناسی توجه کنیم، زیبایی شناسی را می توانیم معرفتی معرفی کنیم که با امور زیبا و زشت سروکار دارد. از این لحاظ فلسفه هنر را می توان یک حوزه وسیع در نظر گرفت که زیبایی شناسی بخشی از آن به شمار می آید. یعنی نسبت فلسفه هنر و زیبایی شناسی نسبت عموم و خصوص مطلق است. در دل فلسفه هنر به موضوعات بسیاری پرداخته می شود که یکی از آنها بحثهای مربوط به زیبایی شناسی است. با این همه مارتین هایدگر فیلسوف معروف آلمانی هنگامی که می خواهد میان زیبایی شناسی و هنر تمایز بیفکند، به تمایز معروفی که وی میان جهان جدید و جهان قدیم قایل است بر می گردد. طبق نظر هایدگر ما پس از دکارت شاهد گونه ای سوبژکتیویسم و انسان گرایی هستیم. این انسان گرایی چه در بحث معرفت و چه در بحثهای خلاق و هنر خود را به ما نشان می دهد. زیبایی شناسی از این منظر فلسفه هنر جهان جدید است که درگیر سوبژکتیویسم شده و نتوانسته فراتر از انسان گرایی مدرن برود.

یونانیان واژه ای مانند تخنه را به کار می بردند که این واژه هم به معنای هنر و هم به معنای فن بود. هرچند در جهان جدید هنوز هم نسبتهای نزدیکی میان فن و هنر برقرار است کم وبیش شاهد جدا شدن این دو مفهوم ازهم در جهان جدید هستیم. یکی (فن) با تکنولوژی پیوند دارد و دیگری (هنر) منشا کارهای خلاقانه محسوب می شود.

انسان مدرن و فلسفه هنر

این نکات ما را به بحث مهم نسبت انسان مدرن و فلسفه هنر می کشاند. انسان جدید به انسانی گفته می شود که انقلاب را بر اصلاح و شک را بر یقین مقدم می داند. چنین انسانی دامنه شناخت خود را محدود می داند و همچنین به زندگی این جهانی توجهی وافر و فراوان دارد. در حوزه معرفت پرسش انسان مدرن این است که چه می توانم بدانم و نه اینکه چه باید دانست، هم چنان که در حوزه اخلاق پرسش وی چه می توانم انجام دهم است و نه اینکه چه را باید انجام داد. این انسان از به چه می توانم امیدوار باشم سخن می گوید و نه اینکه به چه باید امیدوار بود. اینها بخشی از شاخص هایی هستند که تفاوتهای انسان مدرن را با انسان پیشامدرن نشان می دهند. این موارد همه مواردی هستند که هنگام بررسی هنر و بخصوص هنر جدید باید مورد توجه ما باشند. فلسفه هنر نمی تواند نسبت به این تفاوت دوران ساز و مهم حساس نباشد. چه در هنگام تعریف زیبایی، چه در هنگام نسبت هنر و حقیقت، و چه در واکاوی نسبت های هنر با اخلاق و سیاست توجه به این خصایص انسان جدید بسیار ره گشا و هدایت گر هستند. به همین جهت است که نظریه هنر افلاطون که بر تقلید و تبعیت از واقعیت و حقیقت متکی است، در جهان جدید در اقلیت قرار می گیرد. در این جهان جدید وزن و اثر انسان چنان برجسته می شود که اگر انسان از جهان تبعیت نکند، کارش اهمیت می یابد و نه اینکه پیروی مطلقی از طبیعت و جهان داشته باشد. این دو موضع مختلف هنری کاملاً ریشه در تحولی نظری و معرفتی دارد که در جهان جدید رخ داده و همه شؤون انسان جدید را از خود متأثر کرده است.

مضامین، روش ها، غایات و مسائل فلسفه هنر

خلاصه کنیم که هر علم را با موضوعها و روشها و غایات و مسائلش می توان شناخت. موضوع علم فیزیک طبیعت است و روش آن تجربی و غایتش رسیدن به حاق طبیعت و پرسش هایش هم مشخص هستند. موضوع فلسفه هنر خود هنر است که در قالب پرسش هایی از تعریف آن، نسبت آن با جامعه و فرهنگ و ارتباطش با سیاست و اقتصاد و اخلاق خود را به ما نشان می دهد. غایت این معرفت نه جواب صرف به این پرسش ها که تحلیل مفهومی آن ها است تا ما بدین وسیله فهمی عمیق تر از این حوزه مهم به دست آوریم. فراموش نکنیم که هنر جایگاهی بسیار مهم در تفکر فیلسوف جدید بازی می کند. بسیاری از فیلسوفان مطرح جهان ما توسل به هنر را یکی از معدود راه های فرار از مشکلاتی می دانند که بشر امروز با آنها دست به گریبان است. فلسفه هنر هرچند با روان شناسی و جامعه شناسی و اقتصاد هنر بی ارتباط نیست و از آنها تأثیر می گیرد، ولی در نهایت فلسفه هنر حوزه ای مستقل است که به پرسش های تحلیلی تر و نظری تر مربوط به هنر جواب می دهد. به همین دلیل عده ای گفته اند که فلسفه هنر شاخه ای میان رشته ای محسوب نمی شود. یعنی فلسفه هنر تلفیقی از بحث های جامعه شناسانه و روان شناسانه و فرهنگ شناسانه مربوط به هنر نیست. یعنی حتی اگر فلسفه هنر به بحث روان شناسی هنر می پردازد یا نسبت هنر و جامعه را بررسی می کند، این کار را در سطحی نظری تر و تحلیلی تر از آنچه یک جامعه شناس انجام می دهد به انجام می رساند.

سپهر نیک گهر، روزنامه قدس، 88/2/19

برنامه دروس ترم آینده مقطع کارشناسی ارشد رشته «فلسفه هنر»

به نام خدا

برنامه دروس ترم آینده رشته  «فلسفه هنر»

(طبق برنامه های گروه، دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد رشته فلسفه هنر می بایست 48 واحد (حدودا 16 واحد بیش از برنامه مصوب وزارت علوم برای این رشته، بگذرانند.)

1- ادامه درس «تاریخ فلسفه (1)» دکتر موسوی از افلاطون تا قرون وسطی و رنسانس

2- «تاریخ فلسفه (2)» دکتر پیروز ، از فرانسیس بیکن تا ایمانوئل کانت

3- «تاریخ هنر غرب» استاد نواب

4- «مکاتب هنری» استاد براهیمی

5- عرفان نظری - استاد هنوز مشخص نشده است.

( با توجه به سفر علمی پژوهشی 5 تن از دانشجویان رشته فلسفه هنر به کشورهای هند و مالزی در هفته آینده، پس از بازگشت ایشان جلسه ای برای دانشجویان علاقمند درباره نتایج این سفر برگزار خواهد شد.)